علمی-اجتماعی
|
||||||||||||||||
یک شنبه 22 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 22:40 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
تصوف از ابتدا تا پایان قرن ششم هجری صوفیان نخستین کسانی بودند که توجه به زندگی دنیوی و تجمل پرستی را مغایر با حقیقت دینداری و خداپرستی میدانستند و آنچه برایشان اهمیت داشت، رستگاری در آخرت و بهره مندی از نعمتهای اخروی و بخصوص لقای خداوند در بهشت بود؛ اما از اواسط قرن سوم هجری به بعد، صوفیان به تدریج تشکیلات اجتماعی پیدا کردند و رابطه مرید و مرادی در میان آنها پدید آمد. بعضی از مشایخ نیز به نوشتن رساله و کتاب پرداختند و از این طریق مباحث نظری طریقت خود را شرح دادند و جنبههای نظری و آداب اجتماعی اهل تصوف را به مریدان آموزش دادند. صوفیان، و بهطورکلی کسانی که اهل سیر و سلوک بودند، کم وبیش در مناطق گوناگون پراکنده بودند. مهمترین مرکز آنها در نیمه دوم قرن سوم هجری، بغداد بود. مشایخ بنامی همچون ابوالقاسم جنید بغدادی (درگذشت ۲۹۷ یا ۲۹۸هجری قمری)، ابوالحسین نوری (درگذشت ۲۹۵هجری قمری)، ابوسعید خرّاز (درگذشت ۲۷۷هجری قمری)، ابن عطا الاَدْمی (درگذشت ۳۰۹هجری قمری) و ابوبکر شبلی (درگذشت ۳۳۴هجری قمری) در این شهر زندگی میکردند. برخی از آنها مریدانی داشتند و به تربیت و آموزش ایشان اهتمام میورزیدند. معروفترین و متنفذترینِ آنها جنید بغدادی بود که بسیاری از صوفیان بعدی طریقه خود را به او منسوب کردهاند. البته در مناطق دیگر، از جمله در شام و مصر و فارس و آذربایجان و آمل و خراسان نیز مشایخ دیگری بودند. در واقع، تصوف در هر منطقه و بلکه در هر شهر تابع خصوصیات اخلاقی و فکری و معنوی شیخ بزرگی بود که در آن شهر زندگی میکرد. مشایخ صوفیه، که عموماً اهل سنّت بودند، از مذهب فقهی واحدی پیروی نمیکردند. محمد بن منوّر در کتاب اسرارالتوحید نوشتهاست که صوفیان بعد از شافعی، همه خود را به مذهب شافعی نسبت دادهاند، ولی این حکم صحیح نیست. البته صوفیان نیشابور در قرن پنجم و ششم بر مذهب شافعی بودند، ولی صوفیان شهرهای دیگر مذاهب دیگری داشتند. صوفیه در عقاید صوفیانه و روشهای تربیتی نیز با یکدیگر اختلاف داشتند. بهطور کلی، جدا بودن مشایخ شهرها از یکدیگر و اختلاف نظر ایشان در باره بعضی مسائل کلامی و اعتقادی و همچنین روشهای تربیتی و آدابی که هریک به مریدان خود میآموختند، موجب میشد که مکتب باطنی یا تصوف یک شهر با شهر دیگر تفاوتهایی پیدا کند. صوفیانِ مناطق و شهرهای گوناگون ریاضتها و روشهای خاص خود را در سلوک داشتند؛ بعضی در غذا خوردن امساک میکردند و اغلب روزه میگرفتند، بعضی در یک جا میماندند، و بعضی مدام به سفر میرفتند. جنید بغدادی و ابوحَفْص حدّاد نیشابوری اهل سفر نبودند، ولی مثلاً ابراهیم ادهم (درگذشت ۱۶۱هجری قمری) و ابوعلی دقّاق (درگذشت ۴۰۵هجری قمری) مدتی از عمر خود را در سفر گذراندند. از نظر صوفیانِ اهلِ سفر، احساس غربت در شهرهای بیگانه تأثیر تربیتی داشت، همچنانکه گوشهنشینی و پناه بردن به خرابهها و کوهها را در تقویت توکل و صبر و رضا موثر میدانستند. از اواسط قرن سوم، ارتباط اهل سلوک با یکدیگر بیشتر شد و رفت وآمد سالکان و مشایخ به شهرها، بخصوص به بغداد، موجب شد که تعالیم مشایخ این شهر، و در رأس ایشان جنید بغدادی و سپس ابوبکر شبلی، به شهرهای دیگر نفوذ کند. قتل حسین بن منصور حلاج در ۳۰۹هجری در بغداد، تأثیر ژرفی بر تصوف گذاشت. پس از این واقعه، بغداد بهتدریج مرکزیت خود را در تاریخ تصوف از دست داد. مشایخ بغداد شاگردان فراوانی از نقاط دیگر، بخصوص خراسان، گِرد خود جمع کرده بودند که از آن پس بسیاری از این شاگردان پراکنده شدند و به شهرها و مناطق خود بازگشتند و همین امر موجب گسترش تصوف و تعالیم صوفیان بغداد، بخصوص جنید بغدادی و شبلی، در مناطق دیگر گردید. نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پیوندهای روزانه پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان
|
||||||||||||||||
|