علمی-اجتماعی
پنج شنبه 30 مهر 1394برچسب:, :: 21:7 ::  نويسنده : شمیلا سیامکی
کاش رهبر می توانست با قیافه ی مبدل به ادارات و سازمانها می رفت تا متوجه شود که تا رشوه ندهد کارش پیش نمی رود. هر کدام از کارکنان شهرداریها و ادارات ثبت اسناد و بانکها و بنیادهای مختلف تا وقتی کسی رشوه ندهد اصلا طرف را تحویل نمی گیرد و کارش را انجام نمی دهد و مرتب طرف را سر می دوند اما چنان افرادی که سبیل این افراد را چرب کرده اند تحویل می گیرند و کارهایشان را سریع انجام می دهند که آدمی از این همه سرعت عمل حیرت می کند ؟ تقریبا در تمامی ادارات و سازمانها و نهادهایی که مردم با آنها سرو کار دارند و گره و مشکل و مساله ای دارند می خواهند وامی بگیرند یا خانه ای بسازند یا زمین و ملکی را به نام کنند و هزاران مساله ی دیگر این امور جاریست . به همین خاطر حداکثر کارکنان از منشی و خدمتگزار گرفته تا مقامات بالاتر صاحب چندین دستگاه خانه و ملک و مغازه و زمین و اتومبیل و ... هستند. این امر در برخی از شهرهای استان گیلان مانند رشت و لاهیجان و سیاهکل غوغا می کند . هیچی امضایی را در راه رضای خدا و برای انجام و ظیفه شان انجام نمی دهند. عده ای دزد و کلاهبردار و کلاش می خواهند ره هزاران ساله را در مدت خدمتشان بپیمایند.
پنج شنبه 30 مهر 1394برچسب:, :: 21:2 ::  نويسنده : شمیلا سیامکی
علت عشق کودکان و نوجوانان و جوانان و پیران و مردان و زنان چیست ؟ عشق به غذاهای نذری است ؟ هرگز. از دو هفته مانده به محرم چه عشقی است که همه را وادار می کند تا تکایا برپا کنند و علمها و کتلها را آماده کنند وسایل مربوط به محرم را بیرون بیاورند و پاک کنند و غبار از رخشان پاک کنند .نوجوانان و جوانانی که عارشان می آید از والدینشان درخواست پول کنند با شوق به درب منازل مردم می روند و تقاضای پول برای کمک به تکایا و هیئتها را می کنند حتی اگر در این وادی مورد بی مهری و توهین و بی اعتنایی عده ای هم قرار گیرند ؟ این جاذبه چیست ؟
پنج شنبه 30 مهر 1394برچسب:, :: 20:58 ::  نويسنده : شمیلا سیامکی
چه سری در دهه ی اول محرم و تاسوعا و عاشورا نهفته است که حتی موبایلها و تبلتها و لپ تاپها و کامپیوترها نیز جذابیتشان را از دست می دهند و همه عاشقانه و سر از پا نشناخته در تکایا و حسینیه ها و مساجد و خیابانها بر سر و روی می زنند ؟ افراد خانواده ای که حتی وقتی با هم هستند هرکدام سرشان در گوشی های خودشان است .جل الخالق به این همه اعجاب!!!
یک شنبه 26 مهر 1394برچسب:, :: 23:15 ::  نويسنده : شمیلا سیامکی
عضنفر بـــه جاى سمنو اشتباهى حنا مى خوره حالش خيلى بد مى شه مى برنش درمانگاه دكتر ازش مى پرسه چى شده مى گه هيچى نپرس آقاى دكــــتر فقـــط همينقدر بدون تو دلم حنابندونه تو روده هام بله برونه ......!!!
یک شنبه 26 مهر 1394برچسب:, :: 22:41 ::  نويسنده : شمیلا سیامکی
دم تمام ماموران نیروی انتظامی و پلیس و سپاه و ارتش و پزشکان و پرستاران و اورژانس و آتش نشانی و امداد و راهداری گرم که همیشه و همه جا در بدترین شرایط آماده ارائه ی خدمت هستند و برف و باران و سرما و گرما و طوفان و زلزله برایشان فرقی ندارد با حقوقها و درامدهای ناچیز همیشه حاضر به یراق هستند.برعکس عده ای از مسئولان که در این مواقع زودتر از بقیه در خانه هایشان لم داده اند.افرادی که کمترین کار را انجام می دهند و بیشترین درامد را دارند بر عکس انسانهایی مسئول و و ظیفه شناس که متاسفانه کسی قدرشان را نمی داند و خدماتشان همواره نادیده گرفته می شود.عزیزان فداکار و وظیفه شناس خداوند در همه حال حامی و پشتیبان شما باشد والا از روسا که آبی گرم نمی شود.
یک شنبه 26 مهر 1394برچسب:, :: 22:31 ::  نويسنده : شمیلا سیامکی
عجب گرفتاری و بدبختی است که سازمان غذا و دارو آب دماوند رو که دارای آلودگی میکروبی بود رو غیر مجاز اعلام کرد تا کارخونه اش پلمپ بشه . نه کارخونه پلمپ شد و نه آبها از بازار جمع آوری شد. مدیران کارخانه هم با پر رویی اعلام می کنند که آب ما از اول هم سالم بوده و اصلا هیچ چیزی به ما ابلاغ نشده است. این افراد چه کسانی هستند و چه کسانی از این افراد حمایت می کنند ؟واقعا زندگی ایرانیها چگونه در معرض خطر قرار دارد تا عده ای سرمایه دار و عده ای گردن کلفت که حامیانشان هستند جیبهای گشادشان را که مانند چاه ویل ته ندارد پر کنند. مردم آب بطری ای نخرید.
یک شنبه 26 مهر 1394برچسب:, :: 13:36 ::  نويسنده : شمیلا سیامکی
ماجراي سرداب حرم مطهر حضرت ابوالفضل(عليه السلام) از زبان شيخ عباس: زير حرم ابوالفضل‌(عليه السلام) حرمي كوچك قرار دارد. آنجا دو تا چشمه آب بود كه در دو طرف حرم مي‌جوشيدند آب چشمه‌ها مانند تگرگ بود، شفاف و خوشگوار، بهتر از آبهاي معدني. پيش از روي كار آمدن بعثيان، كارشناسي آوردند كه گفت: «آب اين چشمه‌ها آلوده است و آدم را مريض مي‌كند.» هر دو چشمه را كور كردند. ما بنابر عادت، ماهي يكي دو بار به سرداب مي‌رفتيم، يك بار كه به سرداب رفتيم، ديديم اطرافش خيس است، خيال كرديم كه رطوبت بيرون زده است، اما روز بعد آب بيشتر شد، بيشتر و بيشتر، تا حالا كه به كمر انسان مي‌رسد. اين آب چند ويژگي دارد. اول اين كه اگرچه راكد است، هرگز رنگ و طعم آن از دست نرفته و گنديده نشده است. شفاف، زلال، خنك، با بوي عطر، كه شفابخش است. ويژگي دوم آن كه سطح آب بالاتر از قبر مطهر آقا ابوالفضل(عليه السلام) است و اين قبر با اين كه 700 سال پيش، زمان عضدالدوله ديلمي ساخته شده، آب از ديواره دور قبر به داخل نفوذ نمي‌كند. جالب آنكه كارشناساني كه آب چشمه را كور كردند؛ پس از مدتي عقوبت‌‌هاي زيادي ديدند.
یک شنبه 26 مهر 1394برچسب:, :: 13:33 ::  نويسنده : شمیلا سیامکی
يزيد پس از معاويه بر تخت حکومت اسلامي تکيه زد و خود را اميرالمؤمنين خواند،و براي اين که سلطنت ناحق و ستمگرانه اش را تثبيت کند، مصمم شد براي نامداران و شخصيتهاي اسلامي پيامي بفرستد و آنان را به بيعت با خويش بخواند. به همين منظور، نامه اي به حاکم مدينه نوشت و در آن يادآور شد که براي من از حسين (ع ) بيعت بگير و اگر مخالفت نمود بقتلش برسان . حاکم اين خبر را به امام حسين (ع ) رسانيد و جواب مطالبه نمود. امام حسين (ع ) چنين فرمود: "انا لله و انا اليه راجعون و علي الاسلام السلام اذا بليت الامة براع مثل يزيد آن گاه که افرادي چون يزيد، (شراب خوار و قمارباز و بي ايمان و ناپاک که حتي ظاهر اسلام را هم مراعات نمي کند) بر مسند حکومت اسلامي بنشيند، بايد فاتحه اسلام را خواند.امام حسين (ع ) مي دانست اينک که حکومت يزيد را به رسميت نشناخته است ، اگر در مدينه بماند به قتلش مي رسانند، لذا به امر پروردگار، شبانه و مخفي از مدينه به سوي مکه حرکت کرد. آمدن آن حضرت به مکه ، همراه با سرباز زدن او از بيعت يزيد، در بين مردم مکه و مدينه انتشار يافت ، و اين خبر تا به کوفه هم رسيد. کوفيان از امام حسين (ع ) که در مکه بسر مي برد دعوت کردند تا به سوي آنان آيد و زمامدار امورشان باشد. امام (ع ) مسلم بن عقيل ، پسر عموي خويش را به کوفه فرستاد تا حرکت و واکنش اجتماع کوفي را از نزديک ببيند و برايش بنويسد. مسلم به کوفه رسيد و با استقبال گرم و بي سابقه اي روبرو شد، هزاران نفر به عنوان نايب امام (ع ) با او بيعت کردند، و مسلم هم نامه اي به امام حسين (ع ) نگاشت و حرکت فوري امام (ع ) را لازم گزارش داد. هر چند امام حسين (ع ) کوفيان را به خوبي مي شناخت ، و بي وفايي و بي ديني شان را در زمان حکومت پدر و برادر ديده بود و مي دانست به گفته ها و بيعتشان با مسلم نمي توان اعتماد کرد، و ليکن براي اتمام حجت و اجراي اوامر پروردگار تصميم گرفت که به سوي کوفه حرکت کند. با اين حال تا هشتم ذي حجه ، يعني روزي که همه مردم مکه عازم رفتن به "مني " بودند و هر کس در راه مکه جا مانده بود با عجله تمام مي خواست خود را به مکه برساند، آن حضرت در مکه ماند و در چنين روزي با اهل بيت و ياران خود، از مکه به طرف عراق خارج شد و با اين کار هم به وظيفه خويش عمل کرد و هم به مسلمانان جهان فهماند که پسر پيغمبر امت ، يزيد را به رسميت نشناخته و با او بيعت نکرده ، بلکه عليه او قيام کرده است . يزيد که حرکت مسلم را به سوي کوفه دريافته و از بيعت کوفيان با او آگاه شده بود، ابن زياد را (که از پليدترين ياران يزيد و از کثيفترين طرفداران حکومت بني اميه بود) به کوفه فرستاد. ابن زياد از ضعف ايمان و دورويي و ترس مردم کوفه استفاده نمود و با تهديد ارعاب ، آنان را از دور و بر مسلم پراکنده ساخت ، و مسلم به تنهايي با عمال ابن زياد به نبرد پرداخت ، و پس از جنگي دلاورانه و شگفت ، با شجاعت شهيد شد. و ابن زياد جامعه دورو و خيانتکار و بي ايمان کوفه را عليه امام حسين (ع ) برانگيخت ، و کار به جايي رسيد که عده اي از همان کساني که براي امام (ع ) دعوت نامه نوشته بودند، سلاح جنگ پوشيدند و منتظر ماندند تا امام حسين (ع ) از راه برسد و به قتلش برسانند. امام حسين (ع ) از همان شبي که از مدينه بيرون آمد، و در تمام مدتي که در مکه اقامت گزيد، و در طول راه مکه به کربلا، تا هنگام شهادت ، گاهي به اشاره ، گاهي به اعلان مي داشت که : "مقصود من از حرکت ، رسوا ساختن حکومت ضد اسلامي يزيد و صراحت ، برپاداشتن امر به معروف و نهي از منکر و ايستادگي در برابر ظلم و ستمگري است و جز حمايت قرآن و زنده داشتن دين محمدي هدفي ندارم . و اين مأموريتي بود که خداوند به او واگذار نموده بود، حتي اگر به کشته شدن خود و اصحاب و فرزندان و اسيري خانواده اش اتمام پذيرد. رسول گرامي (ص ) و اميرمؤمنان (ع) و حسن بن علي (ع ) پيشوايان پيشين اسلام ، شهادت امام حسين (ع ) را بارها بيان فرموده بودند. حتي در هنگام ولادت امام حسين (ع )، و خود امام حسين (ع ) به رسول گرانمايه اسلام (ص ) شهادتش را تذکر داده بود. علم امامت مي دانست که آخر اين سفر به شهادتش مي انجامد، ولي او کسي نبود که در برابر دستور آسماني و فرمان خدا براي جان خود ارزشي قائل باشد، يا از اسارت خانواده اش واهمه اي به دل راه دهد. او آن کس بود که بلا را کرامت و شهادت را سعادت مي پنداشت . (سلام ابدي خدا بر او باد) . خبر "شهادت حسين (ع ) در کربلا" به قدري در اجتماع اسلامي مورد گفتگو واقع شده بود که عامه مردم از پايان اين سفر مطلع بودند. چون جسته و گريخته ، از رسول الله (ص ) و اميرالمؤمنين (ع ) و امام حسن بن علي (ع ) و ديگر بزرگان صدر اسلام شنيده بودند. بدينسان حرکت امام حسين (ع ) با آن درگيريها و ناراحتيها احتمال کشته شدنش را در اذهان عامه تشديد کرد. بويژه که خود در طول راه مي فرمود: "من کان باذلا فينا مهجته و موطنا علي لقاء الله نفسه فليرحل معنا. هر کس حاضر است در راه ما از جان خويش بگذرد و به ملاقات پروردگار بشتابد، همراه ما بيايد. و لذا در بعضي از دوستان اين توهم پيش آمد که حضرتش را از اين سفر منصرف سازند. غافل از اين که فرزند علي بن ابي طالب (ع ) امام و جانشين پيامبر، و از ديگران به وظيفه خويش آگاهتر است و هرگز از آنچه خدا بر عهده او نهاده دست نخواهد کشيد. باري امام حسين (ع ) با همه اين افکار و نظريه ها که اطرافش را گرفته بود به راه خويش ادامه داد، و کوچکترين خللي در تصميمش راه نيافت . سرانجام ، رفت ، و شهادت را دريافت . نه خود تنها، بلکه با اصحاب و فرزندان که هر يک ستاره اي درخشان در افق اسلام بودند، رفتند و کشته شدند، و خونهايشان شنهاي گرم دشت کربلا را لاله باران کرد تا جامعه مسلمانان بفهمد يزيد (باقي مانده بسترهاي گناه آلود خاندان اميه ) جانشين رسول خدا نيست ، و اساسا اسلام از بني اميه و بني اميه از اسلام جداست . اگر شهادت جانگداز و حماسه آفرين حسين (ع ) به وقوع نمي پيوست و مردم يزيد را خليفه پيغمبر (ص ) مي دانستند، و آن گاه اخبار دربار يزيد و شهوترانيهاي او و عمالش را مي شنيدند، چقدر از اسلام متنفر مي شدند، زيرا اسلامي که خليفه پيغمبرش يزيد باشد، به راستي نيز تنفرآور است ... و خاندان پاک حضرت امام حسين (ع ) نيز اسير شدند تا آخرين رسالت اين شهادت را به گوش مردم برسانند.در شهرها، در بازارها، در مسجدها، در بارگاه متعفن پسر زياد و دربار نکبت بار يزيد، همواره و همه جا دهان گشودند و فرياد زدند، و پرده زيباي فريب را از چهره زشت و جنايتکار جيره خواران بني اميه برداشتند و ثابت کردند که يزيد سگ باز وشرابخوار است ، هرگز لياقت خلافت ندارد و اين اريکه اي که او بر آن تکيه زده جايگاه او نيست . سخنانشان رسالت شهادت حسيني را تکميل کرد، طوفاني در جانها برانگيختند، چنان که نام يزيد تا هميشه مترادف با هر پستي و رذالت و دناءت گرديد و همه آرزوهاي طلايي و شيطانيش چون نقش بر آب گشت . نگرشي ژرف مي خواهد تا بتوان بر همه ابعاد اين شهادت عظيم و پرنتيجه دست يافت . از همان اوان شهادتش تا کنون ، دوستان و شيعيانش ، و همه آنان که به شرافت و عظمت انسان ارج مي گذارند، همه ساله سالروز به خون غلتيدنش را، سالروز قيام و شهادتش را با سياه پوشي و عزاداري محترم مي شمارند، و خلوص خويش را با گريه بر مصايب آن بزرگوار ابراز مي دارند. پيشوايان مآل انديش و معصوم ما، هماره به واقعه کربلا و به زنده داشتن آن عنايتي خاص داشتند. غير از اين که خود به زيارت مرقدش مي شتافتند و عزايش را بر پا مي داشتند، در فضيلت عزاداري و محزون بودن براي آن بزرگوار، گفتارهاي متعددي ايراد فرموده اند. ابوعماره گويد: "روزي به حضور امام ششم صادق آل محمد (ع ) رسيدم ، فرمود اشعاري در سوگواري حسين براي ما بخوان . وقتي شروع به خواندن نمودم صداي گريه حضرت برخاست ، من مي خواندم و آن عزيز مي گريست ، چندان که صداي گريه از خانه برخاست . بعد از آن که اشعار را تمام کردم ، امام (ع ) در فضليت و ثواب مرثيه و گرياندن مردم بر امام حسين (ع ) مطالبي بيان فرمود و نيز از آن جناب است که فرمود: "گريستن و بي تابي کردن در هيچ مصيبتي شايسته نيست مگر در مصيبت حسين بن علي ، که ثواب و جزايي گرانمايه دارد. باقرالعلوم ، امام پنجم (ع ) به محمد بن مسلم که يکي از اصحاب بزرگ او است فرمود: "به شيعيان ما بگوييد که به زيارت مرقد حسين بروند، زيرا بر هر شخص باايماني که به امامت ما معترف است ، زيارت قبر اباعبدالله لازم مي باشد. امام صادق (ع ) مي فرمايد: "ان زيارة الحسين عليه السلام افضل ما يکون من الاعمال . همانا زيارت حسين (ع ) از هر عمل پسنديده اي ارزش و فضيلتش بيشتر است .
یک شنبه 26 مهر 1394برچسب:, :: 13:33 ::  نويسنده : شمیلا سیامکی
غروب روز پنجشنبه نهم ماه محرم سال ۶۱ هجری قمری که امام با افراد خود به سخن گفتن مشغول بودند، شمر به طرف آنها حرکت کرده و وقتی نزدیک اردوگاه شد با فریاد گفت: «ای خواهرزادگان من کجائید؟» ابی‌ عبدالله (علیه السلام) به حضرت عباس فرمود: «جواب او را بدهید». قمر بنی‌ هاشم نزدیک شمر رفته و فرمود: «چه می‌گویی مرد نفرین شده» شمر در حالیکه تبسم بر لب داشت اظهار کرد: «بیهوده مرا مورد شماتت قرار ندهید، من برای شما چند برادر، امان نامه از ابن‌زیاد دریافت کرده‌ام. چرا خود را در معرض خطر و کشته شدن قرار می‌دهید؟ بیایید به اتفاق هم برویم». حضرت ابوالفضل (علیه السلام) با خشم از ادامه سخن او جلوگیری کرد و فرمود: «خدا تو و امانت را لعنت کند. آیا ما را امان می‌دهی و فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را امان نباشد. ما شخصی چون حسین بن علی (علیهما السلام) را رها کنیم و طاعت ملعون و ملعون‌زاده‌ها را گردن نهیم؟ لعنت خدا بر تو و ابن زیاد باد.» شمر گفت: «فریب حسین را نخورید او به امیرالمؤمنین یزید خیانت کرده…» حضرت قبضه شمشیرش را در دست می‌فشرد و حالت حمله به خود گرفته و فرمود: «فوراً از این مکان دور شو وگرنه تو را خواهم کشت. بریده باد زبانت که چنین کفرآلود است.» برادارن حضرت نیز با او همصدا شدند. شمر توقف را جایز ندانست و شتابان به لشکر خود بازگشت.
یک شنبه 26 مهر 1394برچسب:, :: 13:4 ::  نويسنده : شمیلا سیامکی
خداوند آب فرستاد. کافیست این آبها را برای فصول خشک سال مدیریت کنیم.

    درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید.
    آخرین مطالب
    آرشيو وبلاگ
    پیوندهای روزانه
    پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان علمی-اجتماعی و آدرس shamila.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





    نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 18
بازدید دیروز : 10
بازدید هفته : 70
بازدید ماه : 1691
بازدید کل : 3548399
تعداد مطالب : 14893
تعداد نظرات : 281
تعداد آنلاین : 1

<>