علمی-اجتماعی
دو شنبه 30 شهريور 1393برچسب:, :: 23:58 ::  نويسنده : شمیلا سیامکی
در روزگاران گذشته دختری بسیار زیبا و با عفت با پسری ازدواج می کند و روزی دختر داشت در گوشه ای خلوت حمام می کرد که پدر شوهرش از راه رسید و او از شدت خجالت و شرمساری ظرف آبش را روی خود قرار داد و از خدا خواست که این ظرف را برای ابد محافظش کند . خداوند نیز دلش به حال او سوخت و او را تبدیل به لاک پشت کرد.
یک شنبه 30 شهريور 1393برچسب:, :: 23:57 ::  نويسنده : شمیلا سیامکی
- A hasty man drinks his tea with a fork . - The hasty hand catches frog for fish . آدم عجول چای خود را با چنگال می خورد . - صیاد عجول به جای ماهی قورباغه می گیرد .
یک شنبه 30 شهريور 1393برچسب:, :: 23:47 ::  نويسنده : شمیلا سیامکی
تو شهر غضنفرحکومت نظامی بود.سروان به سربازش میگه تو اینجا کشیک بده از ساعت هفت شب به بعد هر کس رو اینجا دیدی در جا بزن. سروان که حرفش تموم شد تا میاد سوار ماشین بشه صدای گلوله اومد.بر میگرده میبینه سرباز یه بدبختی رو کشته ! داد میزنه :احمق!؟ الان که تازه ساعت پنج بعد از ظهره!سرباز میگه: قربان آدرسی که این پرسید عمراً تا ساعت 9 شب هم پیدایش نمی کرد
یک شنبه 30 شهريور 1393برچسب:, :: 23:43 ::  نويسنده : شمیلا سیامکی
Two soldiers were in camp. The first one's name was George, and the second one's name was Bill. George said, 'Have you got a piece of paper and an envelope, Bill?' Bill said, 'Yes, I have,' and he gave them to him. Then George said, 'Now I haven't got a pen.' Bill gave him his, and George wrote his letter. Then he put it in the envelope and said, 'Have you got a stamp, Bill?' Bill gave him one. Then Bill got up and went to the door, so George said to him, 'Areyou going out? Bill said, 'Yes, I am,' and he opened the door. George said, 'Please put my letter in the box in the office, and ... ' He stopped. 'What do you want now?' Bill said to him. George looked at the envelope of his letter and answered, 'What's your girl-friend's address?' دو سرباز در يك پادگان بودند. نام اولي جرج بود، و نام دومي بيل بود. جرج گفت: بيل، يك تيكه كاغذ و يك پاكت نامه داري؟ بيل گفت: بله دارم. و آن‌ها را به وي داد. سپس جرج گفت: حالا من خودكار ندارم. بيل به وي خودكارش را داد، و جرج نامه‌اش را نوشت. سپس آن را در پاكت گذاشت و گفت: بيل، آيا تمبر داري؟ بيل يك تمبر به او داد. در آن هنگام بيل بلند شد و به سمت در رفت، بنابراين جرج به او گفت: آيا بيرون مي‌روي؟ بيل گفت: بله، مي‌روم. و در را باز كرد. جرج گفت: لطفا نامه‌ي مرا در صندوق پست بياندازيد، و ... . او مكث كرد. بيل به وي گفت: ديگه چي مي‌خواهي؟ جرج به پاكت نامه‌اش نگاه كرد و گفت: آدرس دوست دخترت چيه؟
ارز فروش خريد دلار آمريکا 3185 3170 يورو 4125 4100 دلار کانادا 2950 2920 پوند انگليس 5200 5150 فرانک سوئیس 3450 3390 دلار استرالیا 2890 2820 لير ترکيه 1485 1450 ريال عربستان 855 838 درهم امارات 872 863 کرون دانمارک 555 544 کرون سوئد 447 440 یوان چین 536 523 رینگیت مالزی 1005 980 آرشیو قیمت ارز و مقایسه نموداری : اینجا قيمت ارز در مرکز مبادلات ارز (ریال) یکشنبه 93/06/30 نوع ارز نرخ خرید نرخ فروش نرخ مرجع دلار آمريکا ۲۶۵۱۶ ۲۶۷۸۲ ۲۶۶۴۹ پوند انگليس ۴۳۱۹۵ ۴۳۶۲۹ ۴۳۴۱۲ فرانک سوييس ۲۸۱۸۸ ۲۸۴۷۲ ۲۸۳۳۰ يك‌صد ين ژاپن ۲۴۳۱۶ ۲۴۵۶۰ ۲۴۴۳۸ کرون نروژ ۴۱۷۴ ۴۲۱۶ ۴۱۹۵ کرون سوئد ۳۷۰۶ ۳۷۴۴ ۳۷۲۵ کرون دانمارک ۴۵۷۱ ۴۶۱۷ ۴۵۹۴ دلار استراليا ۲۳۶۶۲ ۲۳۹۰۰ ۲۳۷۸۱ دلار كانادا ۲۴۱۸۹ ۲۴۴۳۳ ۲۴۳۱۱ ريال عربستان ۷۰۷۰ ۷۱۴۲ ۷۱۰۶ درهم امارات ۷۲۲۰ ۷۲۹۲ ۷۲۵۶ لیر ترکیه ۱۱۸۹۴ ۱۲۰۱۴ ۱۱۹۵۴ روپيه هندوستان ۴۳۷ ۴۴۱ ۴۳۹ روبل روسيه ۶۹۱ ۶۹۷ ۶۹۴ ریال عمان ۶۸۸۷۲ ۶۹۵۶۴ ۶۹۲۱۸ ريال قطر ۷۲۸۲ ۷۳۵۶ ۷۳۱۹ يورو ۳۴۰۱۷ ۳۴۳۵۹ ۳۴۱۸۸ رینگیت مالزی ۸۲۰۹ ۸۲۹۱ ۸۲۵۰ يوان چين ۴۳۱۶ ۴۳۶۰ ۴۳۳۸ يک هزار وون کره جنوبي ۲۵۳۸۹ ۲۵۶۴۵ ۲۵۵۱۷ نرخ ارز،قیمت دلار،قیمت یورو و قیمت پوند در بازار آزاد ایران
قیمت سکه و طلا در بازار ایران ( قیمتهای سکه و طلا ) تمام سکه بهار آزادی طرح قديم: 915000 تمام سکه بهار آزادی طرح جديد: 915800 نيم سکه بهار آزادی : 461000 ربع سکه بهار آزادی : 260000 سکه يک گرمی : 169000 قيمت هر مثقال طلای 17 عيار: 0 قيمت هر مثقال طلای 18 عيار: 406500 قيمت هر گرم طلای 18 عيار: 93841 قيمت هر مثقال طلای 19 عيار: 0 قيمت هر گرم طلای 19 عيار: 0 قيمت هر مثقال طلای 20 عيار: 0 قيمت هر گرم طلای 20 عيار: 0 قيمت هر مثقال طلای 21 عيار: 0 قيمت هر گرم طلای 21 عيار: 0 قيمت هر مثقال طلای 22 عيار: 0 قيمت هر گرم طلای 22 عيار: 0 قيمت هر مثقال طلای 24 عيار: 0 قيمت هر گرم طلای 24 عيار: 0
یک شنبه 30 شهريور 1393برچسب:, :: 23:28 ::  نويسنده : شمیلا سیامکی
سالهای بسیار دور پادشاهی زندگی میکرد که وزیری داشت . وزیر همواره میگفت: هر اتفاقی که رخ میدهد به صلاح ماست . روزی پادشاه برای پوست کندن میوه کارد تیزی طلب کرد اما در حین بریدن میوه انگشتش را برید،وزیر که در آنجا بود گفت: نگران نباشید تمام چیزهایی که رخ میدهد در جهت خیر و صلاح شماست ! پادشاه از این سخن وزیر برآشفت و از رفتار او در برابر این اتفاق آزرده خاطر شد و دستور زندانی کردن وزیر را داد… چند روز بعد پادشاه با ملازمانش برای شکار به نزدیکی جنگلی رفتند. پادشاه در حالی که مشغول اسب سواری بود راه را گم کرد و وارد جنگل انبوهی شد و از ملازمان خود دور افتاد،در حالی که پادشاه به دنبال راه بازگشت بود به محل سکونت قبیلهای رسیدکه مردم آن در حال تدارک مراسم قربانی برای خدایانشان بودند، زمانی که مردم پادشاه خوش سیما را دیدند خوشحال شدند زیرا تصور کردند وی بهترین قربانی برای تقدیم به خدای آنهاست !!! آنها پادشاه را در برابر تندیس الهه خود بستند تا وی را بکشند، اما ناگهان یکی از مردان قبیله فریاد کشید : چگونه میتوانید این مرد را برای قربانی کردن انتخاب کنید در حالی که وی بدنی ناقص دارد، به انگشت او نگاه کنید !!! به همین دلیل وی را قربانی نکردند و آزاد شد . پادشاه که به قصر رسید وزیر را فراخواند و گفت:اکنون فهمیدم منظور تو از اینکه میگفتی هر چه رخ میدهد به صلاح شماست چه بوده زیرا بریده شدن انگشتم موجب شد زندگیام نجات یابد اما در مورد تو چی؟ تو به زندان افتادی این امر چه خیر و صلاحی برای تو داشت؟!! وزیر پاسخ داد: پادشاه عزیز مگر نمیبینید،اگر من به زندان نمیافتادم مانند همیشه در جنگل به همراه شما بودم در آنجا زمانی که شما را قربانی نکردند مردم قبیله مرا برای قربانی کردن انتخاب میکردند، بنابراین میبینید که حبس شدن نیز برای من مفید بود !!! ایمان قوی داشته باشید و بدانید هر چه رخ میدهد خواست خداوند است تصمیمات خداوند از قدرت درک ما خارج است اما همیشه به سود ما می باشد.
یک شنبه 30 شهريور 1393برچسب:, :: 23:22 ::  نويسنده : شمیلا سیامکی
بسم الله الرّحمن الرّحيم اَللّهُم اِنّي اَسئَلُكَ بالهاءِ مِنْ اِسمِكَ الْاَعظَم و بالثَلآثِ العِصّيِ و الالَفِ المُقَّّوِم و بِالمِيمِ الطَميس الاَبتَر و بالسِّلمِ و بالاَربَعَه الَتِي ه‍ِي كاالالفِ بِلا مُعصَم و بِالهاءِ المَشقُوقَه و بالواوِ المُعظَّم صوره اِسمكَ الشَّريفِ الاَعظَم اَن تُصَلِيَ علي سَيِّدِنا مُحمَّدِ وَ آلِهِ بعدد حروف ماجري بِالقلم و اَن تَقضِي حاجَتِي. اولین خاتمی همی باید ** که بود پنج گوشه آن خاتم لیک شر ط نوشتننش آنست** که نراند بران دوبار قلم ((ابتدا گفته یک ستاره پنچ پر می کشید ولی فقط با یکبار کشیدن قلم یعنی دوبار از رو ش رد نمیشید ) بنویسد عقیب ان سه الف** که صدو یازده بود بر قم بر سر هرسه تا الف مدی** بکشد آنچنانکه نبود خم ((بعد از ان سه تا الف می کشید بعد روی این سه تا الف یه مد می ذارید که مده خم نباشی )) بعد از این میم بیدمی باشه ** که بود کو و چشم او برهم ((بعد یه میم که بدون دم باشه و تو پر باشه می کشید )) پس بود نردبان سه پایه** که نباشد از آن زیاده نه کم ((بعد یه نردبان سه پایه ولی به صورت افقی یک مستطیل بکشید که سه تا خطه اریب داخلش باشه )) یعد از آن چار الف بود هم سر** چون انامل ستاره پهلوی هم ((بعد چهار خط صاف عمودی بکشید هم قد و اندازه )) هست آنگاه ها و پس واوی **که بود کج به هیبت محجم ((بعد یه ها می نویسیم و بعد واو می کشید و دم واو رو ادامه بدهید مثل نیم دایره که روی هارو بگیره )) سیزده حرو ف باشد این صورت** هریکی در صفا چو باغ ارم چار اول بود هم از تورات** چار از انجیل عیسی مریم پنج حرف دیگر از قرآن است** اسم اعظم بود همین فافهم ای تویی حامل چنین اسمائ** ایمنی از از همه بلاو سقم از وبا و علل ازادی **وز تب و درد و جمله الم نگزد مارو عقرب هرگز** نشوی تا تویی غمین دردم 19 فروردین زمان نوشتن دعای شرف الشمس است.
یک شنبه 30 شهريور 1393برچسب:, :: 23:18 ::  نويسنده : شمیلا سیامکی
If you want to know nature of someone , consult with him to be familiar with his justice, oppression and evil اگر بخواهی طبع کسی را بشناسی با او مشورت کن تا به عدل و جور و شر او واقف گردی . در بین افراد خانواده و فامیل و حتی دشمنان دوست نما افرادی هستند که به خاطر حسادت و عقده و کینه ای که از شما دارند به هر نحو ممکن می خواهند شمارا خرد کنند و به همین علت در هر جمع سعی می کنند تا اعتماد به نفستان را از بین ببرند این افراد را بشناسید و هرگز در هیچ کاری با آنها مشورت نکنید. یا درست برعکس نظراتشان عمل نمایید تا موفق شوید. موفق شدن شما آنها را بیشتر عصبانی می کند . بنابراین مواظبشان باشید و حتی المقدور از ایشان اجتناب کنید.
یک شنبه 30 شهريور 1393برچسب:, :: 23:17 ::  نويسنده : شمیلا سیامکی
One may live without father or mother but one can not live without god بدون پدر ، یا مادر می توان زندگی کرد ، ولی بدون خدا

    درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید.
    آخرین مطالب
    آرشيو وبلاگ
    پیوندهای روزانه
    پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان علمی-اجتماعی و آدرس shamila.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





    نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 205
بازدید دیروز : 164
بازدید هفته : 983
بازدید ماه : 6300
بازدید کل : 3501754
تعداد مطالب : 14893
تعداد نظرات : 281
تعداد آنلاین : 1

<>